تو مثل ...
درد کهنه ی ساق پای راستم
همیشگی شده ای ...
نه خوب میشوی
نه از یاد میروی
درد ناخوشایندی ..
که هنگام پایین رفتن
از سراشیبی یک خیابان
سوسو میزنی ..
تا در انتهای مسیر ..
مرا باز به خود جذب کنی !
تو هستی
خیلی نامحسوس
با من کنار میایی
آرام ، آرام شدت میگیری
تا مرز جنون میروی ..
و به یکباره محو میشوی
درست هنگامی که
فکر میکنم فراموش شده ای ...
در عین ناباوری ظهور میکنی
معجزه میشوی ..
تو همیشگی شده ای برایم ...
درست مثل ...
درد کهنه ی ساق پای راستم ...
آرزو یزدانی